خشکسالی یا خشکسازی؟ بررسی نقش مدیریت منابع آب در تشدید بحران زیستمحیطی ایران
-
1404/07/26
در سالهای اخیر، واژهی خشکسالی در ایران به یکی از پرتکرارترین واژهها در رسانهها، نشستهای علمی و حتی گفتوگوهای روزمره تبدیل شده است. اما پرسش اساسی اینجاست که آیا ما قربانی خشکسالی طبیعی هستیم، یا اینکه خودمان با تصمیمهای نادرست، مسیر خشکسازی کشور را هموار کردهایم؟
در نشست اخیر با دکتر حاج حسینی، معاون وزارت صمت که با محوریت برنامهریزی برای سومین همایش آب، خاک و تغییر اقلیم استان مازندران برگزار شد، سعید شعبانی، کارشناس حوزهی محیط زیست و صنعت، با نگاهی انتقادی به وضعیت فعلی منابع آبی کشور پرداخت و اظهار داشت:
«نقش آب در صنعت و تولید، چه در سفرههای زیرزمینی و چه در آبهای سطحی، غیرقابل انکار است. گرچه تنها ۱۰ درصد از سهم آب کشور به صنعت اختصاص دارد، اما همین میزان، ۱۰۰ درصد ظرفیت ارزشافزوده ایجاد میکند. آب، کالای اقتصادی است و سرمایهی حیاتی تولید ملی به شمار میرود.»
بحران آب، زنگ خطر تمدن ایرانی
شعبانی در ادامه با اشاره به آغاز ششمین سال پیاپی خشکسالی در ایران هشدار داد که کشور وارد مرحلهی خطرناک و بیسابقهای شده است. او گفت:
«دو سوم سدهای کشور خالی از آباند؛ پاییز تلخی را آغاز کردهایم و این تنها نمونهای کوچک از بحرانی بزرگ است. متأسفانه با ندانمکاریها و تصمیمات غیرکارشناسی، چرخهی طبیعی بارش را با اختلال مواجه کردهایم.»
کاهش بارشها، خشک شدن رودخانهها، نابودی تالابها و افت شدید سطح آبهای زیرزمینی، نشانههایی است از مدیریت نادرست منابع آب. به گفتهی کارشناسان، این وضعیت دیگر یک پدیدهی طبیعی نیست، بلکه نتیجهی مستقیم خطاهای انسانی و توسعهی ناپایدار است.
از طبیعت تا صنعت؛ آب، پیوند نادیده گرفتهشده
نقش آب در صنعت و تولید، تنها به تأمین نیاز کارخانهها محدود نمیشود. آب، شریان حیاتی زنجیرهی تولید است. بدون آب، نه کشاورزی معنا دارد، نه تولید مواد اولیه، نه حتی زیست انسانی. با این حال، نگاه اقتصادی کوتاهمدت به منابع آبی، موجب شده که آب به کالایی مصرفی و بیارزش تبدیل شود.
در حالی که در کشورهای توسعهیافته، بازیافت پساب صنعتی و بازچرخانی آب یکی از شاخصهای پیشرفت محسوب میشود، در بسیاری از صنایع ایران هنوز این موضوع در حد شعار باقی مانده است. شعبانی در این زمینه تأکید کرد:
«تنها راه نجات منابع آب، برگزاری همایشهای تخصصی و اجرای پنلهای فنی نیست؛ باید فرهنگ مصرف و مدیریت آب از پایه اصلاح شود. بدون فرهنگسازی، هیچ سیاستی نتیجه نخواهد داد.»
منابع طبیعی، قربانی توسعهی ناپایدار
ایران سرزمینی است که روزگاری از تنوع اکولوژیکی غنی برخوردار بود. اما امروزه بخش قابل توجهی از منابع طبیعی و محیط زیست کشور تحت فشار بیسابقهای قرار گرفتهاند. بارگذاری بیش از ظرفیت بر منابع اکولوژیکی، باعث تخریب پوشش گیاهی، کاهش تبخیر طبیعی، فرسایش خاک و در نهایت افت سطح سفرههای آب زیرزمینی شده است.
شعبانی در این باره تصریح کرد:
«منابع طبیعی و عرصههای محیط زیستی، ارزانترین و در دسترسترین منابع برای بهرهبرداری انسانی شدهاند. همین نگاه غلط باعث از بین رفتن اکوسیستمهای حیاتی کشور شده است. ما به جای مدیریت، تنها مصرف کردهایم.»
نتیجهی این سوءمدیریتها، از بین رفتن تعادل طبیعی اقلیم کشور است. تالابها خشک شدهاند، رودخانهها کمجان شدهاند و زمین تشنهتر از همیشه است.
تالابهایی که دیگر نفس نمیکشند
اگر بخواهیم آثار ملموس بحران خشکسالی و مدیریت نادرست آب را ببینیم، کافی است نگاهی به نقشهی تالابهای ایران بیندازیم.
بسیاری از تالابهای تاریخی کشور که زمانی مأمن پرندگان مهاجر و منبع حیات منطقه بودند، امروز در آستانهی نابودی کامل قرار دارند.
تالاب گاوخونی در اصفهان، یکی از مهمترین زیستبومهای کشور، سالهاست که به بیابانی خشک تبدیل شده است.
هورالعظیم در مرز خوزستان، با وجود اهمیت استراتژیکش، در بسیاری از فصول سال خشک است.
تالاب انزلی که روزگاری نگین شمال ایران بود، اکنون به مخزن فاضلاب خانگی و صنعتی تبدیل شده است.
و شاید دردناکتر از همه، تالاب میانکاله باشد؛ عروس تالابهای ایران، که اکنون بخشی از آن چراگاه دامها و بخشی دیگر محل احداث کارخانه پتروشیمی است.
شعبانی میگوید:
«از دست دادن تالابها یعنی از دست دادن ریههای تنفسی کشور. ما با خشک شدن تالابها، نه فقط طبیعت، بلکه آیندهی زیست انسانی خود را نابود کردهایم.»
از خشکسالی طبیعی تا خشکسازی انسانی
کارشناسان محیط زیست معتقدند که بخش قابل توجهی از بحران آب در ایران، ساختگی و ناشی از مداخلات انسانی است. سدسازیهای بیرویه، انتقال بینحوضهای آب، برداشت غیرمجاز از سفرههای زیرزمینی و توسعهی ناپایدار صنعتی، همه عواملی هستند که تعادل طبیعی اقلیم ایران را برهم زدهاند.
در واقع، ما نهتنها قربانی تغییر اقلیم جهانی هستیم، بلکه خود نیز در تسریع روند خشکسازی سرزمین نقش داشتهایم.
آمارها نشان میدهد که بیش از ۷۰ درصد از تالابهای کشور در خطر نابودی کامل قرار دارند و در برخی مناطق، خاک کشور به مرحلهی غیرقابل بازگشت رسیده است. این در حالی است که کشورهای هماقلیم ایران با برنامهریزی علمی و سرمایهگذاری در فناوریهای نوین آبیاری و بازچرخانی، توانستهاند تا حد زیادی بحران آب را کنترل کنند.
راه نجات؛ از شعار تا عمل
شعبانی تأکید میکند که راه نجات منابع آبی ایران تنها در برگزاری همایشهای تخصصی و هشدارهای زیستمحیطی خلاصه نمیشود. او میگوید:
«درمان بحران آب در گرو فرهنگسازی، آموزش و اصلاح الگوی مصرف است. باید یاد بگیریم که آب یک منبع بینهایت نیست. هر قطرهی آب، ارزش اقتصادی و حیاتی دارد.»
کارشناسان پیشنهاد میکنند که دولت و بخش خصوصی باید بهصورت همزمان در چند محور کلیدی فعالیت کنند:
مدیریت یکپارچهی منابع آب با رویکرد حوضهای
کاهش برداشت از سفرههای زیرزمینی و تقویت تغذیهی مصنوعی
احیای تالابها و رودخانهها با ممنوعیت فعالیتهای صنعتی در حریم آنها
سرمایهگذاری در فناوریهای نوین آبیاری و تصفیهی فاضلاب صنعتی
آموزش و فرهنگسازی عمومی از مدارس تا صنایع
سخن پایانی؛ ما چگونه ما شدهایم؟
در پایان، باید پرسید: ما چگونه ما شدهایم؟
چگونه سرزمینی که زمانی سرسبز و پرآب بود، امروز به یکی از کانونهای خشکسالی منطقه تبدیل شده است؟
پاسخ روشن است: ما با بیتوجهی به اصول توسعهی پایدار، با نادیده گرفتن ظرفیتهای طبیعی و با تبدیل آب به ابزار قدرت و نه حیات، خود عامل خشکسازی سرزمینمان شدهایم.
اگر امروز برای اصلاح این مسیر گام برنداریم، فردا دیگر فرصتی نخواهد بود.
خشکسالی، سرنوشت محتوم ما نیست — انتخاب ماست.